سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :72
بازدید دیروز :2
کل بازدید :388913
تعداد کل یاد داشت ها : 153
آخرین بازدید : 102/12/29    ساعت : 12:8 ع
درباره
طلبه ی مسافر[77]

وبلاگ بندن شده مثل آش شلّه قلم کار که همه چیز توش پیدا میشه (البته ازهر چمن گلی) از مسافرهای عاشق بگیر تایاد یار و ناگفته های جنگ و دشمنان آشکار وپنهان ... خلاصه هرچی که بخواهی اما نظر شما هم برامون خیلی مهمه چراکه هدف ماجلب رضایت شماست
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
امکانات دیگر


اوقات شرعی

ابر برچسب ها
امام رضا (ع) 4 ، صله رحم ، ضدآمریکایی ، عباس (ع) انجیل آل محمد ، عکس ، علت شهادت حضرت فاطمه (س) ، علی (ع) ، عید غدیر خم ، غزه دوم ، فضائل خدیجة بنت خویلد ، قبر مادر ، قربان تاغدیر ، کالاهای اسرائیلی ، کلام امام حسین(ع) ، گریه فرشتگان ، ماشا ، محبت پیامبر(ص) به حسن و حسین(ع) ، محرم ، محمد بن عبدالوهاب ، مظلومیت ، منتظر ، منتقم فاطمه(س) ، مولود کعبه ، مومنان در قرآن ، نسل نو و امام صادق ، ونزول سوره مبارکه هل اتی (دهر) یا انسان ، وهابی ، وهبیون تند رو ، [فضائل الزهراء فاطمة(س)] ، 22 بهمن - راهپیمایی بزرگ ، 40 حدیث ، 40 حدیث از امام جواد(ع) ، 40 حدیث زیبا از امام باقر (ع) ، آیت ا... بهجت ، آیت الله بهجت ، ابوذر غِفارى ، اجلاس ژنو ، احمدی نژاد ، اسکن ، اعطای سخاوتمندانه انگشتر ، القاعده ، امام ، امام حسین (ع) ، امام حسین(ع) در کلام دانشمندان ، امام زمان (عج) ، امام صادق(ع) ، امام مهدى (عجل اللّه فرجه) ، امام هادی (ع) ، انتظار عجیب ، انقلاب ازدیدگاه استاد شهید مطهری ، ایرانیان در قرآن ، پاداش مومنان ، پاراچنار ، تروریسم ، توکل ، جنایت ، چشم ، حضرت فاطمه و علی (ع) ، حضرت فاطمه(س) ، خاندان پاک ومطهر ، دنیا گریزان در کلام امام حسین(ع) ، راهیان نور وچند دل نوشته ، ربیع الاول ، رنگ در قرآن ، روز خانواده ، روز شمار محرم ، روز مباهله ، ریاض الجنه ، زهدبی ولایت ، زیارت ، سپاه پاسداران ، سخنان شیرین ، سربازان کوچک اسرائیل ، سواران قیامت ، شادی در قران ، شب قدر ، شفاعت ، شهید احمد کاظمی ، شهید روحانی مهدی شاه آبادی ، شهید کاوه ،


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
آسمانی تاخدا

آیت‌الله العظمی بهجت یکی از مراجع جهان تشیع، امروز در بیمارستان حضرت ولی عصر(عج) شهر قم به ملکوت اعلی پیوست.

به گزارش رجانیوز، حضرت آیت الله العظمی بهجت ساعت 3 و ده دقیقه 27 اردیبهشت به علت ایست قلبی به بیمارستان حضرت ولی عصر قم منتقل شد که تلاش پزشکان برای احیای ایشان موثر واقع نشد .

حضرت آیة الله العظمى آقاى حاج شیخ محمد تقى بهجت (دام ظله) در اواخر سال 1334 ه ق در شهر فومن واقع در استان «گیلان» به دنیا آمد و هنوز شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که مادر را از دست داد .

تحصیلات ابتدایى حوزه را در مکتب خانه فومن به پایان رساند و پس از تحصیلات ادبیات عرب در سال 1348 ه ق هنگامى که تقریبا 14 سال از عمر شریفش مى ‏گذشت، براى تکمیل دروس حوزوى عازم (عراق) شد و حدود 4 سال درکربلا معلى اقامت نمود و علاوه بر تحصیل علوم رسمى از محضر استادان بزرگ آن سامان، از جمله مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویى (غیر از آیت الله العظمى خویى معروف) بهره برد و در سال 1352 ه ق براى ارائه تحصیل به «نجف اشرف» رهسپار گردید و سطح عالى علوم و حوزه را در محضر آیات عظام از جمله حاج شیخ مرتضى طالقانى (ره) به پایان رساند و پس از درک محضر آیات عظام: حاج آقاى ضیاء عراقى و میرزاى نائیینى (رحمة‏الله) در حوزه درسى آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى وارد شد.

افزون بر این ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى (رحمة‏الله) صاحب حاشیه بر مکاسب - و در حوزه علوم عقلى، کتاب (الاشارات والتنبیهات) و (اسفار) رانزد آیت الله سید حسین بادکوبه‏اى (ره) فراگرفت و در زمان تلمذ به تدریس سطوح عالى پرداخت و در تالیف کتاب (سفینة‏البحار) با محدث کبیر حاج شیخ عباس قمى (ره) همکارى نمود و در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش (فومن) از کودکى محضر عالم بزرگوار (سعیدى) و درکربلا از برخى علماى دیگر بهره برد، تااینکه در نجف اشرف در سن 17 - 18 سالگى با آیت حق علامه قاضى (ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت و در سلک شاگردان اخلاقى - عرفانى ایشان درآمد و سرانجام در سال 1364 هق موافق با 1324 هش قلبى صیقل یافته از معنویت و سینه ‏اى مالامال ازعشق به حضرت حق و با کوله بارى از علم و کمال به سرزمین خویش هجرت نمود و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالى که آماده بازگشت به نجف اشرف بود هنگام عبور موقت در قم در زمانى که هنوز چندین ماه از مهاجرت آیت الله بروجردى (ره) به قم نگذشته بود موقتا مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکى پس از دیگرى مى‏شنود و درشهر مقدس قم رحلت اقامت مى‏افکند .

در قم از محضر آیات عظام: حجة‏الاسلام والمسلمین کوه کمره‏اى و آیت الله العظمى بروجردى به هم رسانیده و انگشت نما مى گردد. معظم پس از ورود به قم به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و به ترتیب شاگردانى بسیار قیمت گماشت و هنوز نیز تدریس درس خارج ایشان ادامه دارد.

محل تدریس درس خارج ایشان ابتدا در حجرات مدارس و بعد در منزل شخصى خود و اکنون در مسجد فاطمیه واقع در گذرخان تشکیل مى گردد و محل اقامه نماز جماعت و مراجعات عمومى ایشان نیز همین مسجد است.
تالیفات معظم ، عبارتند از :
یک دوره کامل اصول ، حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى (ره) و تکمیل آن تا آخر مباحث مربوط به مکاسب و متاجر، دوره کامل طهارت ، دوره کامل کتاب صلاة ، دوره کامل کتاب زکات ، دوره کامل کتاب خمس و حج ، حاشیه بر کتاب ذخیرة العباد مرحوم شیخ محمد حسین غروى ، چندین مجله تقریبا یک دوره فقه فارسى، حاشیه بر مناسک شیخ انصارى (ره) و...

کرامتی عجیب از آیت الله العظمی بهجت






برچسب ها : آیت الله بهجت  ,

      

نام محمود کاوه با حماسه های بزرگ و دشمن شکنی همراه است. از عبارات مقام معظم رهبری در تجلیل از این سردار شهید است که فرمودند: "حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی ...".

سال هزار و سیصد و چهل هجرى شمسى در مشهد مقدس و در یک خانه مذهبى پسرى دیده به دنیا گشود. در کودکى او به همراه پدر در مجالس و محافل مذهبى و نمازهاى جماعت شرکت مى کرد. پدر محمود از کسبه متعهد مشهد به شمار مى آمد و با روحانیون مبارزى چون آیت ‌الله خامنه‌اى (مدظله ‌العالى)، شهید هاشمى‌نژاد و شهید کامیاب در ارتباط بود. دوران دبستان محمود در چنین شرایطى به اتمام رسید و علاقه شدید پدر به مکتب اسلام باعث شد که محمود به ادامه تحصیل در حوزه علمیه تشویق شود. او همزمان تحصیلات دوره راهنمایى و دبیرستان را نیز ادامه داد. با شروع جریانات انقلاب او به عنوان یک جوان بانشاط و مذهبى در محافل درسى مسجد جوادالائمه (ع) و امام حسن مجتبى (ع)، که در آن زمان کانونى براى تجمع نیروهاى مبارز بود فعالانه شرکت مى کرد. در همین جلسات از هدایت و تعالیم حضرت آیت‌الله خامنه‌اى (مدظله ‌العالى) بهره‌هاى فراوانى برد و ره‌ توشه‌هاى این تعالیم را با خود به میان دانش ‌آموزان منتقل کرد.

او در دبیرستان بعنوان محور مبارزه، به پخش اعلامیه‌هاى حضرت امام خمینى (قدس سره) مى پرداخت و در راهپیمائى‌هاى زمان انقلاب شرکت داشت، انقلاب به پیروزى رسید، شهید کاوه جزء اولین عناصر مؤمن و متعهدى بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در شهر مقدس مشهد پیوست. پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکى به آموزش نظامى برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن براى حفاظت از بیت شریف حضرت امام (قدس سره) در یک مأموریت شش ماهه به تهران عزیمت کرد. او خود همیشه از این دوران کوتاه به شیرینى یاد مى‌کرد او در این مأموریت خاطره ‌انگیز، ره‌ توشه‌هاى فراوانى از سیره عملى امام (ره) ذخیره نمود.

جنگ تحمیلى آغاز شد. کاوه تاب ماندن نداشت. با اصرار زیاد و کسب موافقت حاج سید احمد آقا خمینى (ره) راهى جبهه‌هاى نبرد حق علیه باطل شد، او در اولین مأموریت خود به جبهه شوش رفت و به یارى سردار رشید اسلام شهید چمران شتافت، او به دلیل اولویت آموزش و آماده‌سازى نیروها، به مشهد فرا خوانده شد. به دنبال عملیات سرنوشت ‌ساز نیروهاى سپاه در محورهاى مختلف کردستان و همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا که فرماندهى آن بر عهده شهید ناصر کاظمى بود، شهید کاوه بعنوان فرمانده عملیات این تیپ انتخاب شد. آزادسازى بسیارى از مناطق، آوازه تیپ شهدا را به آنجایى رساند که ضد انقلاب متحیر و مبهوت ماند و به کلى روحیه خود را از دست داد. به طورى که در مقابل یورش رزمندگان اسلام فرار را بر قرار ترجیح مى‌داد. افراد ضد انقلاب دستگیر شده مى‌گفتند که فرماندهان ما تأکید کرده‌اند که اگر با نیروهایى مواجه شدید که فرمانده آنها شخصى بنام کاوه بود مقابل آنها نایستید و فرار کنید.

آزادسازى سد بوکان و جاده 47 کیلومترى آن، جاده صائین دژ به تکاب، پاکسازى منطقه کیلو و اشتوژنگ، آزادسازى محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که بعنوان مرکزیت و نقطه ثقل انقلاب بشمار مى‌آمد و منجر به انهدام مرکز رادیویى آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزى منطقه آلواتان و آزاد سازى زندان "دوله‌تو" و کشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب گردید، از جمله نبردهاى تهاجمى بود که توسط شهید کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزى و به اجرا گذاشته شد. شهید کاوه خود را وقف انقلاب کرده بود و خود را فرزند کردستان معرفى مى‌کرد. روح ملکوتى این سردار شجاع اسلام در شهریور ماه 1365 در عملیات کربلاى 2 بر بلنداى قله 2519 حاج عمران به سوى معبود شتافت.






برچسب ها : شهید کاوه  ,

      

سلام این بار هم بامسافر عاشق دیگری باشما سخن خواهیم گفت

شهید بزرگواری از قشر مردم یعنی روحانیت

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی

حجت الاسلام «مهدی شاه آبادی»
 
                            
  در سال 1309 هـ. ش در دوران اوج اختناق رضاخانی در خانواده‌ای روحانی، در شهر مقدس «قم» دیده به جهان گشود. پدرش حضرت آیت الله العظمی «میرزا محمدعلی شاه آبادی» از فقها و عرفای نامدار دوران خود بود. وی استاد عرفان امام خمینی (ره) و نیز تعداد دیگری از علمای بزرگ معاصر بود. مهدی در سن چهارده سالگی در معیت پدر بزرگوار خود عازم تهران شد و به مدت دو سال مشغول فراگیری مقدمات قرآن در مکتب خانه امامزاده یحیی گردید. وی در سن شش سالگی به همراه دو تن از برادرانش به دبستان «توقیق» رفت و در مدت شش سال دوره دبستان را پشت سر نهاد. مهدی همزمان با تحصیل در دبستان، در درس پدر بزرگوار خود در منزل حاضر شده و به فراگیری صرف و سایر مقدمات ادبیات عرب پرداخت. در سال 1323 هـ. ش در حالیکه او چهارده ساله بود، برای فراگیری علوم قدیمه به مدرسه مروی رفت و پس از چهار سال تحصیل در این مدرسه در سن هیجده سالگی ملبس به لباس روحانیت گردید. شیخ مهدی در سال 1328 هـ. ش از نعمت پدر، معلم و مراد خود محروم گردید. دو سال پس از وفات پدر برای ادامه و تکمیل دروس اسلامی عازم حوزه علمیه قم گردید و از محضر اساتید معظم قم کسب فیض نمود.
در سال 1334 هـ. ش وی پس از اتمام دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرت امام (ره) و سایر علمای عظام در«قم» حاضر گردید. دو سال بعد او به منظور تشکیل خانواده، با خانم «آیت الله زاده شیرازی» از نوادگان میرزای بزرگ شیرازی (صاحب فتوای تنباکو) وصلت نمود که حاصل این ازدواج شش فرزند می‌باشد.
با آغاز مبارزات سیاسی – مذهبی امام خمینی(ره) در سالهای اوایل دهه چهل، شهید شاه آبادی نیز به منظور یاری زعیم و مقتدای خود وارد عرصه مبارزه علیه رژیم پهلوی شد. تبلیغ رهبری و مرجعیت امام (ره) اولین وظیفه‌ای بود که وی بر عهده گرفت و به رغم خطرات و مشقات این راه، در جهت تحقق آن رنجهای بسیاری را متحمل شد. وی به همراه خانواده خود برای تبلیغ دین و شناساندن مقام والای امام (ره) در ایامی که حوزه‌های علمیه تعطیل بودند، به مناطق دور افتاده مسافرت می‌کرد. او با صبر و استقامت و رفتار پاک و بی‌آلایش خود، قلوب بسیاری از مردم مناطق مختلف را از عشق و محبت نسبت به اسلام و افکار و اندیشه‌های امام خمینی (ره) مملو می‌کرد. در کنار این فعالیتها، او ضمن تهیه و توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) در بین انقلابیون سراسر کشور، به همراه برخی دیگر از روحانیون، نقش مواصلاتی بسیار قوی با امام (ره) داشت و برای ایجاد هماهنگی‌های لازم بین مراجع عظام و حضرت امام (ره) نقش فعالی را بر عهده گرفت.
در سال 1350 به «تهران» عزیمت نمود و با دعوت اهالی «رستم آباد»در« شمیران»، امامت مسجد این منطقه را بر عهده گرفت. با حضور وی دراین منطقه، فعالیتهای فرهنگی و مبارزات سیاسی انقلابیون منطقه، وارد مرحله جدیدی گردید و او به عنوان رهبر مسلمانان انقلابی شرق «شمیران» شناخته شد. فعالیتهای انقلابی او موجب جذب جوانان مسلمان و پرشور منطقه به فعالیتهای سیاسی - مذهبی شد و از پایگاه مسجد رستم آباد، انقلابیون جهت فراگیری آموزش‌های نظامی و یا دیدار با حضرت امام (ره) به خارج از کشور هدایت می‌شدند.
مبارزات و فعالیتهای او باعث گردید ، به عنوان یک روحانی مبارز و فعال از سوی دستگاه امنیتی رژیم پهلوی مورد شناسایی قرار گیرد و با حساسیت ساواک نسبت به وی در طول سالهای 1352 تا 1357 هـ .ش به پنج بار زندانی و یک بار تبعید محکوم شد. در طول دوره‌های بازداشت و بازجویی، شهید «شاه آبادی» از جمله انقلابیونی بود که به رغم تحمل شکنجه‌های سخت و طاقت فرسا از سوی دژخیمان رژیم، از ارائه هر گونه اطلاعات و اخباری که موجب شناسایی و دستگیری دوستان و همرزمانش می‌شد، خودداری می‌ورزید. دوران تبعید وی نیز در شهر بانه استان کردستان که از مناطق سنی نشین کشور بود، سپری گردید. روحیه بالا، اخلاق اسلامی و رفتارهای انسان دوستانه وی با اهالی منطقه و نیز ارتباط و مصاحبت با برادران اهل تسنن و به خصوص شرکت در نمازهای جماعت مساجد آنان، باعث ایجاد رابطه عمیق بین آنان گردید. انس وی با مردم و بویژه علمای اهل سنت منطقه، در راستای تحقق اهداف مبارزات علیه رژیم و روشنگری مردم، تاثیر بسزایی داشت. بر اثر فعالیتهای انقلابی گسترده و شبانه روزی حجت الاسلام« شاه آبادی »در منطقه، رژیم به منظور جلوگیری از تشدید فعالیتهای انقلابیون، از ادامه تبعید وی منصرف شده و او پس از شش ماه تبعید آزاد گردید.
آخرین دوران زندان شهید «شاه آبادی» در سوم بهمن 1357 هـ. ش و در آستانه ورود حضرت امام (ره) به میهن خاتمه یافت. وی به همراه سایر انقلابیون نقش فعالی در بازگشایی فرودگاههای کشور داشت. نقش او در کمیته استقبال از امام خمینی(ره) و نیز اداره بیت ایشان در تهران در کنار سایر انقلابیون برجسته، قابل توجه بود. وی در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب با صدور فرمان تاریخی امام (ره) در خصوص لغو حکومت نظامی روز 21 بهمن 1357، ماموریت خطیر ابلاغ این پیام به مراکز و اماکن انقلابیون را بر عهده داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای حجه الاسلام شاه آبادی وارد مرحله جدیدی گردید. با صدور فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی(سابق) و به دعوت آیت الله «مهدوی کنی»، وی به عضویت شورای مرکزی این نهاد درآمد و علاوه بر مسئولیت یکی از ستادهای کمیته «شمیرانات»، در تشکل و سازماندهی این نهاد انقلابی نقش برجسته‌ای داشت. در اسفندماه 1358 هـ ش و در آستانه برگزاری انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی، حجه الاسلام شاه آبادی به نمایندگی از سوی جامعه روحانیت مبارز، تلاشهای گسترده‌ای را برای ائتلاف گروههای انقلابی و حزب اللهی انجام داد که ثمره آن انعقاد ائتلاف بزرگ بین جامعه روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. پس از این ائتلاف نامزدهای گروههای انقلابی از جمله شهید «شاه آبادی» به مجلس راه یافته و اکثریت مجلس اول شورای اسلامی را در دست گرفتند.
در سال 1359 هـ.ش حضرت امام (ره) فرمانی در خصوص ضرورت بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان صادر نمودند. هیائی جهت این بررسی تشکیل شد که حجت الاسلام «شاه آبادی» از اعضای موثر و فعال هیئت بررسی کننده، بودند. نتیجه این بررسی پس از تهیه و تدوین به محضر امام (ره) عرضه شد. با پایان یافتن دوره نمایندگی مجلس اول شورای اسلامی که شهید شاه آبادی به خصوص در کمیسیون قضایی آن نقش مهمی داشت و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس دوم، وی به اصرار جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی، نامزد نمایندگی مجلس شد و با کسب اکثریت آراء به عنوان نماینده مردم تهران برگزیده شد. در فاصله بین پایان کار مجلس اول و آغاز به کار دوره دوم مجلس شورای اسلامی، شهید شاه آبادی طبق روال هیشگی خود که از زمان آغاز جنگ تحمیلی انجام می‌شد، برای بازدید از مناطق جنگی عازم منطقه جنوب گردید. وی در روز پنجشنبه 6/2/1362 هـ .ش در منطقه جزیره مجنون، در خطوط مقدم جبهه نبرد، بر اثر انفجار گلوله‌های توپ دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

منبع: لوح فشرده چند رسانه ای تولید شده توسط بنیاد شهید وامور ایثارگران در مورد شهید وهمچنین سایت ساجد





برچسب ها : شهید روحانی مهدی شاه آبادی  ,

      

شهید سردار احمد کاظمی

من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت اول)

سردار گفت: روزی دکتر ولایتی خاطرة عجیبی را تعریف کرد (خاطره‌ای از زمانی که ایشان وزیر امور خارجه بودند و تازه کشورمان سرافراز حماسه دفاع مقدس شده بود...) زمانی که صدام به کویت حمله کرد و آن فضاحت به بار آمد؛ روزی در جلسه‌ای که طارق عزیز هم در آن حضور داشت حاضر بودم. به او گفتم که شما با چه زمینه ذهنی به کویت حمله کردید؟ یعنی شما واقعا انتظار...

طارق عزیز در پاسخ به من نکته‌ای گفت که  فراموش نشدنیست... او گفت: «اگر صدام 2000 نفر از این سربند بسته های(سربازان جان برکف عاشق) خمینی را داشت کویت که سهل است! به عربستان هم حمله می‌کردیم...!!!»

سپس سکوتی طولانی کرد. بعد در حالی که  نگاه خیسش را  می‌دزداند گفت: «حاج احمد کاظمی به جِدّ، یکی از فرماندهان اون 2000 سربازه...». کسی که هم او منتظر شهادت بود و هم شهادت در انتظارش... و سرانجام به آرزوی دیرینه‌اش رسید... اون هم چه روزی ... روز عرفه... روزی که خداوند در عرفات فرمان «بَلِّغْ» را به پیامبر داد؛ روزی که امام حسین سفر آسمانیش را آغاز کرد؛ روزی که... روز شناخته.. و کسی که خودشو بشناسه خدای خودشو شناخته و هر که  خداوند را شناخت عاشق او می‌شود و خداوند نیز عاشق او می‌شود و هر که خداوند عاشقش شود خداوند او را می‌کشد و هر که کشته شود دیه‌ای دارد و دیه کسی که ...

و برای همینه که دوباره مروری می‌کنم برزندگی کسی که خداوند دیه او بود...

احمد کاظمی؛ متولد 1337؛ نجف آباد اصفهان

طبق گزارشات ساواک، کاظمی از خرابکاران(انقلابیان فعال) قبل از انقلاب بود.اسناد دستگیری 15 روزه او بیانگر ذکاوت و البته عدم بروز اطلاعات توسط او بوده است و به عبارتی یکی از مهم ترین علل شدت شکنجه‌اش  همین بود. وقتی از زندان بیرون آمد؛ تا یک ماه از ناحیه بینی خونریزی داشت. بعد از پیروزی انقلاب، دادستان نجف آباد به احمد گفته بود «شما اسم همان پاسبانی که با چکمه زده بود توی صورت شما که به خاطر آن خونریزی شدیدی داشتید، به ما بدهید تا ما دستگیر و مجازاتش کنیم». ولی احمد ما با اینکه این پاسبان را می‌شناخت اسمش را نداد و گفت: «خود ایشان در این انقلاب تنبیه شده است...».

احمد کاظمی؛فارغ التحصیل رشته ماشین آلات کشاورزی از دبیرستان دکتر شریعتی نجف آباد؛1358

آشنایی او با گروه محمد منتظری برگ جدیدی در زندگی احمد بود. همراه گروه، 45 روز در پادگان حمویه  نزدیک دمشق آموزش نظامی دید... تا این که رفتند لبنان  و احمد یکی از اعضای گردان‌های نظامی سازمان الفتح  شد و البته همون جا بود که شخصیت بزرگ و برگزیده جهان عرب باهاش آشنا شد... کسی که بعدها به فرمانده احمد نوشت: «خبر شهادت حاج احمد کاظمی دل ما را به درد آورد و مصیبت بزرگی را در دلمان تکرار کرد. ما که از نزدیک حاج احمد کاظمی را می‌شناختیم اذعان می‌کنیم که او به حق فرماندهی نمونه و مجاهدی بزرگ و عبدی صالح و برادری وفادار برای ما بود. از خداوند متعال عاجزانه خواستاریم که حاج احمد کاظمی و شهدای همراه او را با حضرت  و اصحاب و یاران او محشور نماید و همچنین به حضرتعالی و خانواده داغدیده وی صبر جمیل و اجر جزیل عطا نماید». برادر شما حسن نصرالله.

امام حسین علیه السلام

در هر حال احمد 21 ساله ما نتونست زیاد دوام بیاره و ناامید برگشت ایران؛ هیچوقت صریح راجع به این موضوع صحبت نکرد ولی بعد‌ها معلوم شد که چریک‌های فلسطینی نه کاری با خدا و پیغمبر داشتند و نه با دین و مذهب... بیشتر آرتیست بازی می‌کردند تا مبارزه و این با افکار متعالی احمد ما جور در نمی اومد...

احمد کاظمی؛ 1359؛پاسدار سپاه کردستان

پاسدار شدن زمانی که ... چی بگم. ولی خیلی سخته. حالا اگه کسی اون زمان پاسدار می‌شد مطمئناً هر پاسداری نمی رفت کردستان برای مقابله با ضد انقلاب... کردستان اون زمانی که اسمش مو به تن هر آدم نترسی سیخ می‌کرد...همون جا مجروح شد... خلاصه وقتی جنگ شروع شد رفت جنوب و شد معاون غلامرضا محمدی. آبادان؛ فارسیات؛ پادگان حمید و دارخوین، کارورزی خوبی برای یک فرمانده بود...

احمد کاظمی؛ فرمانده تیپ 8 نجف اشرف؛ 1360

سال شصت سال تشکیل سازمان رزم سپاه بود و سال 61 سال خروش ملت علیه متجاوزین... وقتی جسارت بالای احمد توی عملیات فتح المبین و نگرش جامع تاکتیکی اون برای همه روشن شد؛ نگاه‌ها به اون خیلی جلب شد.هیچ کس نمی تونه دلاوری و نقش ویژه احمد رو توی فتح خرمشهر نادیده بگیره یعنی اگر احمد و حسین نبودن عملیات چنان دچار پیچیدگی می‌شد که...

در هر صورت همه می‌دونن که اون زمان کشور وضع خیلی خوبی از لحاظ ادوات نظامی نداشت. ولی احمد با تجهیزاتی که از عراقی‌ها غنیمت گرفته بود تیپش رو توسعه داد و بعد از عملیات محرم دیگه احمد فرمانده لشگر 8 نجف اشرف بود. لشگر همیشه پیروز نجف اشرف...

احمد کاظمی ؛ 1363...

پیش نمی اومد توی سازمان رزم؛ اسم عملیاتی بیاد و  سر لشگر 8 نجف و 14 امام حسین ( علیه السلام) دعوا نشه! همه می‌خواستند که احمد و حسین توی محور‌های اونا عملیات کنن... علتش هم واضح بود؛ این دوتا یار همیشگی کمترین تلفات و بیشترین پیشروی در عمق رو داشتن و البته از لحاظ امکانات با بقیه مساوی !

احمد ستون بسیار مهمی برای قدرت‌مندی لشگرش بود و انگیزه‌ها و روحیاتش روی همه افراد لشگر و یگانش تاثیر می‌گذاشت. رفتار و منش انسانی احمد و حسین چنان جاذبه داشت که ناخودآگاه افراد را شیفته آنها می‌کرد. می‌دیدی حتی نوع لباس پوشیدن‌شان را رزمندگان تقلید می‌کردند. مثلاً اگر آنها لباس فرم سپاه را روی شلوارشان می‌انداختند، می‌دیدی بدون اینکه کسی چیزی بگوید، همه لشگر، لباس را روی شلوار انداخته است. یعنی برای نیروهای خودشان اسوه همه جانبه  بودند بدون اینکه تبلیغی روی این مسئله بشود.

اینکه گفته شده : «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» مردم را به غیرزبانتان دعوت کنید. واقعاً در وجود احمد کاظمی بود.

گذشت تا این که یکی از این یاران غار آسمانی شد... حسین خرازی درست در وسط عملیات  کربلای 5 مارو تنها گذاشت... این فقدان برای او خیلی سخت بود. آخه قرار نبود که حسین تنها بره... شاید برای همین بود که به رفقا گفته بود من می‌دونم که یکی از درهای بهشت از کنار قبر حسین خرازی باز می‌شه... و به پسرهاش سفارش کرده بود که اگه یه روز رفتم منو کنار حسین به خاک بسپارید...

و شاید برای همین بود که در سالروز عملیات کربلای 5 خودش هم آسمانی شد...

احمد کاظمی، فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهدا 1374

حاج احمد کاظمی که در سال 1371فرمانده سپاه شمال غرب کشور شده بود؛ سال 74 کاری کرد کارستان.

 زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود و ضد انقلاب و کردای معارض در شمال عراق مستقر شده بودند و تشکیلاتی برای خودش درست کرده بودند؛ تابستان و پاییز وارد کشور می‌شدند، اذیت می‌کردند، پول زور از مردم می‌گرفتند و هر کاری دلشون می‌خواست انجام می‌دادن.حاج احمد بعد از بررسی همه گزینه‌ها  گفت که تنها راه حل، ورود به خاک عراق است.

وقتی موافقت  شورای عالی امنیت ملی و مقام معظم رهبری رو گرفت بلافاصله  با 600 کامیون و 50 قبضه توپ وارد عراق شد و منطقه آنها را که در 100 کیلومتری مرز عراق بود محاصره کرد و با تمام تجهیزات رفت بالای سر آنها، از آنها تعهد کتبی گرفت تا سلاح را کنار بگذارند و فقط کار سیاسی انجام دهند.

اونا هم وقتی دیدن که قضیه به این اندازه جدیه موافقت نامه رو امضا کردن و تاحالا هم  به تعهد خودشون عمل کرده‌اند. نکته جالب دیگر در هنگام برگشت این ستون بود که انواع هواپیماهای F16 آمریکایی از سر ستون تجهیزات رد می‌شد و مانور می‌داد و دنبال بهانه می‌گشتند تا به طور کامل تجهیزات ما را از بین ببرند... اما درایت احمد  توانسته بود ستون را با مهارت فوق العاده و بدون هیچ عکس العملی نسبت به مانور هواپیماهای آمریکایی وارد ایران نماید.

نمی‌دونید بازتاب این عملیات درخشان توی رسانه‌های خارجی به ویژه امریکایی چه وجهه ممتازی از احمد ترسیم کرد...

احمد کاظمی ؛فرمانده نیروی هوایی سپاه؛ 1379

تحول عمیقی که احمد توی نیروی هوایی به وجود آورد غیر قابل تصور بود... همه می دونستن که احمد دقیق‌ترین و منظم‌ترین کسی است که همه نیروهاش علاوه بر عشق عمیقی که بهش دارن باید طبق وظیفه، تمام عملکرد خودشونو به نحو احسن انجام بدن...

و اما مهم‌ترین عملیات ایران پس از جنگ تحمیلی توی همین زمان انجام شد.

منافقا امنیت کشور رو مختل کرده بودن... ترور شهید لاجوردی؛ ترور ناجوانمردانه صیاد شیرازی؛ شلیک خمپاره به مناطق مسکونی حتی در تهران...

این وضعیت غیر قابل قبول بود... تاییدیه شورای عالی امنیت ملی گرفته شد و ...

روز ارتش در سال 1380 تمام هفت پایگاه منافقین درعراق توسط شلیک 84 موشک با خاک یکسان شد...به گفته مسولان بعد از این عملیات چنان امنیتی در مرزهای غربی برقرار شد که بی سابقه بود و در مناطق مسکونی دیگه شاهد شلیک حتی یک تیر از کلت منافقین نبودیم...

بعدها شنیدیم که یکی از سرداران بزرگ گفت که شاید جاماندن کسی مثل احمد از آن 8 سال حماسه ای که همیشه افسوس آن را می خورد؛ این بوده است که بار دیگر اقتدار نظامی جمهوری اسلامی ایران را به دشمنان نشان دهد و هیمنه پوچ آن‌ها را با پاسخی جانانه در هم کوبد...

ادامه دارد



[مجله شماره 16 : - شهدا و امان]






برچسب ها : شهید احمد کاظمی  ,

      

یکی از مسافر های عاشق که علاقه خاصی که به آقا امام رضا (ع) داشت بااینکه مشتاق زیارت آقا بود ولی به لحاظ شرایط جنگ ضرورت وحضور فعال در جبهه نتوانست در طول مدت به جبهه نتوانست که مشرف شود

ولی ازآنجا که این علاقه دو طرفه بود امام رضا اورا طلبید چون وقتی شهید شد جسدش را اشتباهی به مشهد برده ودر حرم نیز طواف داده بودند وبعد به اصفهان منتقل کردند واین مسافر کسی نبود جز

مسافر عاشق شهید سیف الله قاسمی

کرامات شهدا ص95





      

دوباره سلام مسافرا

خیلی ها عدد 13 را نحس میدونند

 ولی من می خوام ازمبارکی13 براتون بگم 

 آخرین

روزهای تابستون 72 بود و دستای جستجوگر

 بچه

ها به دنبال یه عده مسافر می گشت.

تو جزیره خیبر بودیم و با جان و دل دنبال

 مسافرای عاشق می گشتیم

 سکوت سراسر جزیره را فرا گرفته

بود قبل از ورود به منطقه تابلویی زیبا

 نظرمون رو

به خودش جلب کرد اینطوری نوشته بود 

با وضو وارد شوید این خاک به خون پاک

 مسافرای عاشق آغشته است  

نزدیک ظهر بود بچه ها با کمی آب که داشتند

 وضو گرفتند ولی ناگهان صدای اذان اون

هم به صورت دسته جمعی به گوشمون رسید 

با خودم گفتم هنوز که وقت عشق بازی

 با خدا نرسیده  پس حتما یه خبری شده 

 برا همین به طرف صدا که هر لحظه زیباتر

 می شد پیش رفتیم ناگهان

در کنار نیزارها قایقی دیدیم که لبه اون از

 گل و لای کنار آب بیرون اومده بود

به سرعت به داخل نیزار

رفتیم قایق رو بیرون کشیدیم

میدونی چی شد 

درست حدس زدی صدا از توی قایق بود

 اونم نه یه نفر13 نفر

 13 نفر مسافر عاشق که به عشق

 معشوق شون پر کشیده بودند

13 شهید گمنام

         باتصرف از    

 جانبازشهید علیرضا غلامی





      

دوباره سلام

حاضری دوباره برات حرفهای عاشقونه بزنم.

هوا هنوز گرگ و میش بود پس از سپری کردن یک شب سخت عملیاتی

تازه از اول صبح آتش شدید دشمن حکایت از پاتک سنگینی داشت

یکی از مسافرای عاشق و عارف اومد کنار من و گفت با این تیربار سر

عراقی ها رو گرم کن تا من نمازم رو بخونم

شروع به تیراندازی کردم و با گوشه چشم مراقب احوال و خضوع و

خشوع او بودم

 بر روی خاکریز تیمم کرد در حالت نشسته به نماز عشق پرداخت

کمی تیراندازی کردم و باز متوجه او شدم

رکعت دوم بود

 دستهایش را بالا آورده بود و قنوت می خواند از شدت گریه شانه

هایش را که می لرزید

 به خوبی می دیدم تیراندازی را قطع کردم ببینم چه دعایی می خواند

اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک

به حال خوشش افسوس خوردم دوباره به دشمن پرداختم باز نگاهی به

او کردم جلوی لباسش خونی بود به آرامی جوی خون از زیر لباسش

جاری و او در حال خواندن تشهد و سلام بود

 دلم نیامد دو رکعت نماز عشق او را بشکنم

منتظرماندم سلام بدهد و به کمکش بروم

 در حالی می گفت

 السلام ... علی...کم ورحمة...الله و ...برکا...ته

به حالت سجده بر زمین افتاد

جسد آغشته به خون مسفافرعاشق را کناری خواباند مدر حالی که از

این دعای سریع الاجابه متحیر بودم  و در دل گفتم خوشا به حا لت

 مسافرعاشق شهید حسن توکلی.

کرامات شهدا ص93





      

خدایا

 تو میدانی چه میکشی؟

 می پنداریم که چون شمع ذوب

 میشویم

 ما ازمردن نمی هراسیم

 امامی ترسیم بعد از ما

 ایمان

راسر ببرند واگرنسوزیم هم که

 روشنایی میرود وجای خود

 رادوباره به شب میسپارد.

 چه باید کرد؟

 ازیک سو بایدبمانیم تا شهید

 آینده شویم واز دیگر سوباید

 شهید شویم تا

آینده

 بماند

 هم باید امروزشهید شویم

 فردا

 بماند وهم باید بمانیم تافردا

 شهید نشود عجب دردی ؟

 چه میشد امروزشهید میشدیم

 وفردا زنده می شدیم تا دوباره

 شهید بشویم.

شهید حمید رستمی ?? ساله

ازخصلتهای عاشق

یکی از خصلتهای با حال خدا اینه که دوست داره

همه رو مثل خودش کنه       خدایی

هرکس رو به اندازه ظرفیتش

صفاتش که یکی دوتا نیست هزارتا اسم داره هرکدامشون

قشنگتر نازتر  باصفاتر  محکم تر  ودلربا تر از قبلی

یکی از اونا نوره یکی عزیزه یکی قهار یکی حبیب یکی هم شهید...

فقط میطلبه آدم پا بده یه جورایی بله بگه اون وقت هنرنماییش شروع میشه 

آدم میشه نور عزیز قهار حبیب شهید... 

البته دل بردن از خدا هنر می طلبه هنری که هنرمند میخواد

واون

هنر مــــــــــــردان خداست

عشق بازی با معشوق





      

همانطور که بخاطر دارید، در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان همین امسال، روز شهادت مولی متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در خیابان ایران محله عباس آباد(شهید فیاض بخش) تهران، پیکرهای پاک 5 شهید گمنام دوران دفاع مقدس با حضور گسترده و باشکوه مردمی قدرشناس و روزه دار با احترام خاصی تشییع و در محوطه مقبرة الشهداء مسجد فائق به خاک سپرده شدند.
امام جماعت محترم مسجد فائق، حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علی اکبر حسینی بعد از مراسم تشییع پیکرهای شهدا طی صحبتهایی دلنشین، ضمن تقدیر از مردم روزه دار حاضر در مراسم، اظهار داشتند این شهدا دریچه ای از آسمان به روی مردم این منطقه بلکه مردم این شهر گشوده اند و همگی باید قدر این نعمت بزرگ در این محل را بدانیم و از آن استفاده ببریم.
شب همان روز در صدا و سیما گوشه هایی از این مراسم باشکوه پخش شد و در اخبار سراسری نیز خبر مربوط به مراسم اعلام شد.
همان شب شخصی در روستای کاظم آباد کرمان، از دیدن و شنیدن صحنه های معنوی تشییع پیکر پاک شهدا از تلویزیون تحت تأثیر قرار گرفته و با خود می گوید: خوشا به سعادت این مردم، که در این ماه عزیز و با زبان روزه، شهدا را در تهران تشییع می کنند.
شب هنگام، جوانی 16 ساله را در خواب می بیند که در کمال زیبایی و آرامش بر روی تختی از تختهای بهشتی نشسته است.
گفت و گویی صمیمی بین آن مرد کرمانی و این جوان بهشتی صورت می گیرد و طی آن، جوان خود را جزو یکی از پنج شهید تشییع شده در تهران معرفی می کند و نام و سن و محل سکونت خانواده اش را بدین شرح بیان می دارد:
شهید حسین اکبر – 16 ساله اهل کرمان، روستای خانوک و ...
سپس شهید از مرد کرمانی می خواهد که به روستای پدر او رفته و پدر و مادرش را که همچنان پس از 24 سال چشم انتظار اویند، از محل دفن پیکر وی در تهران آگاه سازد، و در مقابل به وی قول شفاعت داده و می گوید در آن مقبره پنج شهید دفن شده اند که سومین آنها من هستم (از هر طرف که شمارش شود.)حضور پرشور مردم
صبح روز بعد در حالیکه مرد کرمانی از رؤیای صادقه ای که دیده بود در عجب بود، خود را مهیای سفر به روستای خانوک نمود و پس از پرس و جو محل آن روستا را پیدا کرده و با همسر خود عازم آنجا شد.
او با خود اندیشید بهترین راه برای شناسایی این شهید مراجعه به باغ بهشت این روستاست، اما در آنجا هرچه روی سنگ قبرها را خواند نامی از «حسین اکبر» نیافت.
از اهالی روستا کمک می خواهد اما آنان نیز اطلاعاتی از این شهید و خانواده اش ندارند.
ناامید به سمت خروجی ده حرکت می کند که پیرمردی را خارج ده می بیند و با خود می گوید: از آخرین نفر هم سوال خواهم کرد.
... پیرمرد روستایی، «حسین اکبر» را می شناسد و می گوید: این نام، نام محلی او در این روستا بود و اگر اهل ده از او ابراز بی اطلاعی می کردند چون 24 سال از آن زمان گذشته است. البته سنگ قبری هم برای او     به نام «شهید حسین عرب نژاد» در باغ بهشت این روستا به رسم یادبود وجود دارد. در همین لحظات خودروی وانتی از کنار آنان عبور می کند و پیرمرد با اشاره به فرد داخل وانت می گوید: او پدر همان شهید است.
مرد با شنیدن این حرف بلافاصله به طرف خودرو رفته و آنرا متوقف می کند و از پدر، درباره فرزند شهیدش می پرسد. پدر شهید، او و همراهانش را به خانه دعوت می کند.
... خانواده شهید با شنیدن رؤیای صادقانه ای که مرد کرمانی دیده، متعجب و بی تاب می شوند. پدر شهید برای اطمینان کامل از حرفهای مرد، عسکهای متفاوتی را به او نشان می دهد که فرزند شهیدش را در میان آن تصاویر شناسایی کند. ?-? تا عکس شهید می آورد. مرد کرمانی میگوید: نه، هیچکدام اینها نیست! حاج اکبر میرود و یک عکس دیگری می آورد. مرد کرمانی با دیدن این عکس بلافاصله می گوید: بله! خودش است...

مرد کرمانی مأموریت خود را به پایان می رساند و به منزل خود در روستای کاظم آباد حرکت می کند. چند روز بعد برادرانی از بنیاد شهید آن استان به منزل او می روند و حکایت آن رؤیای صادقانه را می پرسند.
بررسی های کارشناسی از محل و تاریخ شهادت آن شهید به عمل می آید و معلوم می شود همه چیز طبق واقع است و آنرا ثبت می کنند.
آری! به واقع آن شهید گمنام دیگر نامش مشخص شده... او «حسین عرب نژاد» است.
در اوایل بهمن ماه نیز خانواده «شهید حسین عرب نژاد» همراه جمعی از اهل روستا به تهران می آیند و با شور و حال خاصی بر سر مزار فرزندشان واقع در مقبرة الشهداء مسجد فائق حاضر می شوند و آن مرد کرمانی هم حکایت خواب آن شب و صحبتهای بین خودش و حسین را در فضایی معنوی و روحانی خطاب به اهل محل و دیگران که در مسجد فائق بودند روایت می کند.
پدر شهید پس از زیارت مزار فرزندش که پس از 24 سال در خاک آرمیده می گوید: «فرزندم خود این مکان را برای دفن پیکرش انتخاب کرده، و چه جایی بهتر از جوار خانه خدا و مقبرة الشهداء و من پس از 24 سال، گویی گم کرده خود را پیدا کردم.»

«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون» سوره بقره، آیه ???
به آنها که در راه خدا کشته می شوند مرده مگویید بلکه آنها زنده اند ولی شما درک نمی کنیدتجدید عهد و پیمان با شهدا.

شهیدان زنده اند الله اکبر       به حق پیوسته اند الله اکبر





      

قرار گذاشته بودیم از عاشقی وعشقبازی حرف بزنیم منم میخوام برات از یه عده عاشق اما

مسافر صحبت کنم که به نظرم تو عاشقی نظیر نداشتند تموم عاشقای دنیا پیشش کم آورندو

کم میارند یه عشق پاک وزلال راستی تو چقدر عاشقی؟ اصلا برای عشقت چکار میکنی ؟ شاید

براش گرونترین هدیه هارو براش بخری بهش بگی دوست دارم

 اما خودمونیم تاکجا میتوی پیش بری اگه لازم بشه حاضری به

خاطرش

جونتو

فدا کنی مواظب باش لااقل به خودت دروغ نگو بادلت روراست

باش اما من میخام بگم مجنونای قصه ماجونشون رو به خاطر لیلی

شون

دادن راستشو بخواهی حسودیم میشه ! چرا؟ پس هرهفته سری

بزن  تابهت بگم براچی... .





      
   1   2      >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ با سلام ما باچند مطلب تازه و زیبا منتظر شماییم یاعلی مدد



+ سلام ما باچند مطلب تازه و زیبا منتظر شماییم یاعلی مدد

+ سلام دوستان 4 فضیلت بسیار زیبا زود بیا که هنوز از دست ندادی منتظر قدوم شما هستیم یاعلی

+ سلام دوستان 4 فضیلت بسیار زیبا زود بیا که هنوز از دست ندادی

+ نگاه شیعه به بعثت حضرت رسول (ص) نکته اساسى که قرآن در نزول وحى به پیغمبر بازگو مى‏کند، و متاسفانه کسى توجه نکرده، که در روز بعثت فقط آغاز سوره «علق» بر پیغمبر نازل شد. ما پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیدیم که ...

+ سلام حتما بما سری بزنید که شما نیز حتما مشتری پارسی بلاگ خواهید شد

+ اعتکاف در ادیان گذشته بما سری بزنید یاعلی مسافر عاشق

+ با سلام و تسلیت ایام فاطمیه به همگی دوستان به نظر شما علت شهادت و قبر و منتقم حضرت فاطمه (س) کی و کجاست؟ پس حتما سری بما بزنید یاعلی مدد

+ بهجت عارفان این مرد خداهم قبل از ظهور آقایمان رفت

+ من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی بازندگی شهید بزرگوار احمدکاظمی آپم یادت نره زود بیا