شهید مطهری معتقد بود

که غرب سال‌هاست که در پی بی‌خبر نگهداشتن مردم است؛ حال روشنفکران مسلمان دو وظیفه بر عهده دارند؛ یکی شناخت صحیح اسلام به عنوان یک فلسفه اجتماعی و دیگری شناخت مقتضیات زمان و تفکیک واقعیت‌های ناشی از تکامل علم از پدیده‌های انحرافی و عوامل فساد.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، چندی است که امواج انقلاب اسلامی ایران و ندای بیداری اسلامی جهان اسلام را به لرزه در آورده است، به گواهی بسیاری از کارشناسان سیاسی، انقلاب‌هایی که در چندماه گذشته رخ داده‌اند، حاصل اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی است.

 اما باید دانست که اگر این نهضت‌های آسیب‌شناسی نشوند به عبارت دیگر اگر در این نهضت‌ها، دشمن‌شناسی در کنار دوست‌شناسی مورد اهتمام قرار نگیرد، احتمال موج‌سواری از این نهضت‌ها از سوی فرهنگ‌ غرب وجود دارد
آسیب‌شناسی نهضت‌های بیداری در اندیشه شهید مطهری جایگاه خاصی دارد، لذا برآن شدیم که بیداری اسلامی و مبارزه با فرهنگ غرب را در اندیشه مطهری بررسی کنیم

مبارزه با این پدیده جدید (استعمار جدید غرب) در کادر کلی اصول اسلامی وجود دارد. اسلام که در صدر برنامه خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی که مبارزه با ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی‌کند، به طریف اولی ظلم و غارتگری یک ملت را بر ملت دیگر تحمل نخواهد کرد. اسلام در تعلیماتش نشان داده است که برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است.

 امیر مومنان(ع) در جمله‌ای در یکی از نامه‌هایشان می‌فرماید:

اعظم الخیانه خیانه الامه و الفظع الغش غش الائمه.
یعنی بزرگ‌ترین خیانت‌ها خیانت به جامعه است؛ خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست. بنابر این اسلام با استعمار هم مبارزه دارد؛ گو اینکه استعمار در آن زمان نبوده است. در زمان امیر‌مومنان(ع) مبارزه بر ضد استعمار آنچنان که در این زمان‌ها وجود دارد وجود نداشته، ولی در برنامه و طرح‌های اسلام چیزهایی که شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اکید و شدید وجود دارد، اصولی کلی هست که این اصول کلی در همه جا وجود دارد
* هشدار؛ غرب یکپارچه می‌شود!
شهید مطهری معتقد است که غرب امروز به لحاظ فرهنگ و اقتصاد به صورت یکپارچه در برابر دنیای سوم قرار گرفته است. بنابراین، رنگ‌های ملی و تضادهای ناسیونالیستی را لااقل در حیطه منافع اقتصادی مشترک منطقه‌ای کنار گذاشته‌اند. در کشورهای دنیای سوم (کم رشد و یا در حال رشد) نیز از یک طرف سررشته اقتصادی و طبقه حاکمه اقتصادی دربند و تحت سلطه و فرمان قدرت‌های اقتصادی کشورهای بزرگ قرار دارد و از طرف دیگر رهبری فرهنگی آنان نیز از طریق روشنفکران تحت تاثیر و دنباله‌روی فرهنگ مسلط غرب است

* رهبری عالمان دینی
شهید مطهری در کتاب نهضت‌های اسلامی در صد سال اخبر معتقد در مقایسه رفتار و عمل سیاسی علمای اهل سنت و تشیع معتقد است که در تاریخ جهان‌تسنن، جنبشی مانند ضد استعماری تنباکو به رهبر رهبران دین که به لغو امتیاز انحصار تنباکو در ایران منجر شد و در مقابل آن استبداد داخلی و استعمار هر دو به زانو در آمد؛ با انقلابی مانند انقلاب عراق که علیه قیومیت انگلستان بر کشور اسلامی عراق بود و به استقلال عراق منجر شد؛ یا قیامی مانند قیام مشروطیت ایران که رژیم سلطنتی استبدادی ایران را به رژیم مشروطه مبدل کرد؛ و یا نهضتی اسلامی به رهبری رهبران دینی مانند آنچه در ایران امروز می‌گذرد؛ مشاهده نمی‌کنیم.

علامه مطهری معتقد است که این انقلاب‌ها همه به رهبری روحانیت شیعه صورت گرفت؛ همان روحانیتی که کمتر درباره اصلاح و طرح‌های اصلاحی سخن گفته و طرح داده است. جنبش تنابکو را علمای ایران آغاز کردند و با دخالت زعیم بزرگ مرحوم حاج‌میرزاحسن شیرازی به پیروزی نهایی رسید. انقلاب عراق را علمای شیعه عراق که در راس آنها مجتهد جلیل‌القدر آقا میرزا محمد‌تقی شیرازی قرار داشت رهبری کردند. راستی حیرت‌آور و درس‌آموز است که از شخصیتی مانند مرحوم میرزا محمد‌تقی شیرازی، مجسمه زهد و تقوا و تهذیب نفس و به اصطلاح درون‌گرایی، یک مرتبه در شرایط خاص، شخصیتی مجاهد طلوع می‌کند که گویی همه عمر با جهاد و مبارزه به سرکرده است.

نهضت مشروطیت ایران را در درجه اول مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و مرحوم آقا شیخ‌عبدالله مازندرانی از مراجع نجف، و دو شخصیت بزرگ از علمای تهران، مرحوم سید‌عبدالله بهبهانی و مرحوم سید‌محمد طبایی رهبری کردند
در جهان تسنن، هرگز جنبش‌هایی نظیر جنبش‌های فوق‌الذکر به وسیله اصلاح‌طلبان مذهبی و مقامات روحانی سنی صورت نگرفته است و حتی نهضت‌هایی نظیر نهضت اصفهان، نهضت تبریز و نهضت مشهد که در نهضت اخیر، مجتهد بزرگ مرحوم حاج آقا حسین قمی در آنها نقش اول را داشت نیز صورت نگرفته است.

* فریاد در برابر خطر غرب
در منظومه غرب‌شناسی مطهری،‌اقبال جایگاه ویژه‌ای دارد، چنانچه در مورد اقبال می‌گوید: اقبال مردی است اروپا رفته و اروپا شناخته؛ مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است؛ مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحب‌نظر می‌شناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند. او اروپا را از نزدیک دیده، شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقه‌مند است و جوانان مسلمان را تشویق می‌کند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمانان را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید. خیر! این طور نیست

* اقبال اروپا رفته و اروپا شناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک می‌داند
با همه این حرف‌ها، اولین چیزی که در گفتار این مرد جلب توجه می‌کند و آن را در شعرهای خودش به صورت منظوم بیان کرده است، این است که آن چیزی که امروز آن را تمدن اروپایی می‌گویند، یعنی مجموع شئون زندگی اروپایی، ایده‌آل‌هایی که تمدن امروز اروپایی به بشر می‌دهد، راه و رسمی که به بشر می‌آموزد، اخلاق و عادت‌ها و بالاخره مسیری که اروپای امروز دارد را نه تنها یک چیز خوب نمی‌داند، بلکه یک امر بسیار بسیار خطرناک هم برای بشریت و هم برای خود مردم اروپا می‌داند؛ یعنی اقبال اروپا رفته و اروپا شناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک می‌داند.
* ضرورت بیداری
استعمار غرب سال‌هاست بلکه قرن‌ها در پی بی‌خبر نگه داشتن مردم کوشش می‌کرد، تا مردم بی‌خبر بودند، خیال او راحت بود مثل معروف می‌گوید:«دزد، دشمن مؤذن است» چرا؟ چون مردم تا در خواب هستند، دزد می‌تواند دستبرد بزند، ولی وقتی که مؤذن رفت بالای مناره و فریاد کرد: الله اکبر؛ الله اکبر خواب آلوده‌ها بیدار می‌شوند. وقتی بیدار شدند دزد دیگر نمی‌تواند دستبزد بزند. دزد در حال خواب و در تاریکی می‌تواند دستبرد بزند نه در بیداری و روشنایی.

در گذشته، مردم ما از نظر اخلاقی تا حدی سلامتی‌هایی داشتند. واقعا این جهت را نمی‌شود انکار کرد که مردم قدیم از خیلی لحاظ‌های اخلاقی مردم سالمی بودند، کمتر دزدی می‌کردند، کمتر دروغ می‌گفتند، کمتر مشروب‌خواری می‌کردند، کمتر فسق و فجور و می‌کردند، مردمانی بودند از نظر اخلاقی سلیم، اما مردم اخلاقی سلیم ناآگاهی بودند. در آن وقت دشمن به اخلاق مردم کاری نداشت. او از نداشتن چشمشان استفاده می‌کرد، کوریشان استفاده می‌کرد، از بی‌خبریشان استفاده می‌کرد. اما همه را برای همیشه نمی‌شود بی‌خبر نگه داشت. هر کاری بکنید، آخرش آگاهی از هر روزنه‌ای و از هر گوشه‌ای باشد پیدا می‌شود. یک آدم آگاه هم که در میان مردم پیدا شود میلیون‌ها نفر را آگاه می‌کند.

* رسالت روشنفکران

به اعتقاد شهید مطهری برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین طبقات اجتماعی باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می‌روند مهمترین مسئله اجتماعی اسلام و مقتضیات زمان است.

دو ضرورت فوری، مسئولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه می‌گذارد. یکی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفه اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادت‌بخش؛ و دیگر ضرورت شناخت شرایط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیت‌های ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیده‌های انحرافی و عوامل فساد و سقوط.

برای یک کشتی که می‌خواهد اقیانوس‌ها را طی کند و از قاره‌ای به قاره دیگر برود، وجود قطب‌نما برای جهت‌یابی و همچنین لنگر محکم برای محفوظ ماندن و غرق نشدن و زیرپا گذاشتن جزر و مدها ضروری است.

همچنان که شناخت وضع و موقعیت جغرافیایی دریا در هر لحظه امری حتمی است؛ ما باید از طرفی اسلام را به عنوان یک راهنمای سفر و یک لنگر محکم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرایط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بین راه که باید مرتبا به آنها رسید و گذشت، کاملا بشناسیم تا بتوانیم در اقیانوس متلاطم زندگی به سرمنزل مقصود برسیم.

برای روشنفکران مسلمان در اینجا مشکل لاینحلی وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقایق اسلام و یا تمیز ندادن میان عوامل توسعه و پیشروی زمان و جریان‌ها و پدیده‌های انحرافی که لازمه طبیعت بشری است ممکن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد

  منبع : خبرگزاری فارس